ویژگی های افراد خودشکوفا

 مقدمه

مفهوم خود شکوفایی (Self - Actulization) اصولا در نظریات مربوط به مکتب انسان گرایی مطرح شد. کارل راجرز و آبراهام مازلو از چهره‌های معروف نظریات انسان گرایی این مفهوم را برای توصیف افرادی بکار بردند که ویژگیهایی متفاوت از بقیه دارند. ویزگیهایی که این دو انسان گرا برای افراد خود شکوفا عنوان می‌کنند، در بسیاری جهات همپوشی دارند.

·   چه چیزی باعث می‌شود یک فرد به خود شکوفایی برسد؟

·         چرا همه افراد به خود‌ شکوفایی نمی‌رسند؟

ویژگیهای افراد خود شکوفا از دیدگاه راجرز

از دیدگاه راجرز رسیدن به خود شکوفایی به معنای رسیدن به بالاترین سطح سلامت روانی است. پذیرش همه تجارب ، گرایش به زندگی کامل در هر لحظه از هستی ، داشتن توانایی هدایت خود بجای هدایت شدن بر اساس منطق ، عقاید و خواستهای دیگران ، احساس آزادی در عمل و تفکر و برخورداری از خلاقیت سطح بالا از ویژگیهای افراد خود شکوفاست. چنین شخصی از دید راجرز همواره از رعایت مثبت غیر شرطی اشخاص مهم و مورد اعتماد بهره‌مند بوده است. به عبارتی همواره او را برای خودش خواسته‌اند، نه برای کارهایش. چنین فردی قادر است دائما بطور سازنده و به صورت فزاینده‌ای بسوی رشد و کمال گام بردارد. او در برابر شرایط ناموفق و ناراضی زندگی تسلیم نمی‌شود و تلاش می‌کند برای کامل شدن و به حد کمال عمل کردن ، روابط با دیگران را در بهترین و مناسب ترین شکل جهت می‌دهد. آنها آمادگی کسب هر گونه تجربه را دارند، همه عوامل مربوط را سبک و سنگین می‌کنند و سعی می‌کند ارتباط یکپارچه‌ای با تمامی زمینه‌ها داشته باشد.

ویژگیهای افراد خود شکوفا از دیدگاه مازلو

آبراهام مازلو (Abraham Moslow) در نظریه انگیزشی خود اظهار داشت که افراد در جهت خود ‌شکوفایی تلاش و حرکت می‌کنند، ولی وقتی در مورد میزان افراد خود ‌شکوفا تحقیق کرد، کمتر از یک درصد از افراد را خود ‌شکوفا یافت. این تمایز بین تمایل به خود ‌شکوفایی و پایین بودن تعداد افراد خود‌ شکوفا او را بدین نتیجه رساند که افراد خود ‌شکوفا دارای ویژگیهایی هستند که دیگران ندارند. آنها چیزهایی و اهدافی در زندگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند. مازلو با مطالعه ویژگیهای افرادی چون آبراهام لیکلن ، والت و نیمن ، وان بتهوون ، آلبرت انیشتین و الیور روزولت خصوصیاتی که این شخصیتها را از افراد دیگر متمایز می‌کرد، مشخص نمود. او ویژگیهای این انسانها را چنین خلاصه کرده است:

·   به واقعیتها توجه دارند و جهت گیری آنها در برخورد با مسائل و ارتباطاتشان و پذیرش آنها واقع گرایانه است و تلاش می‌کنند که ادراکات خود را مبتنی بر واقعیات بسازند.

·   خود و دیگران و جهان را آنطور که هست می‌پذیرند. به عبارتی تلاش می‌کنند میانه خوبی با شرایط خود و دیگران داشته باشند و آنها را به همان صورت بپذیرند.

·   بیش از اینکه خود محور باشند، توجهشان به مشکلات خارجی معطوف است.

·         نیاز به خلوت و حریم خصوصی دارند.

·         خود مختار و مستقل هستند.

·   منزلت اشخاص و اشیاء در نظر آنها قالبی و ثابت نیستند، بلکه در تحول است.

·   اکثر آنها دارای تجربه‌های روحانی و معنوی هستند که لزوما خصیصه مذهبی ندارند.

·         خود را با همنوعان خود همانند می‌کنند.

·   روابط آنها با افراد معدودی که مورد مهر و علاقه هستند، عمیق و عاطفی است نه سطحی و معنوی.

·   وسیله را با هدف اشتباه نمی‌کنند. و در عین اینکه از وسایل به نحو احسن استفاده می‌کنند، به اهمیت آنها در رسیدن به اهداف خود که ارزشمندی بالاتری دارند اذعان دارند.

·   شوخ طبعی آنها فلسفی است نه خصمانه. بطوری که روابط اجتماعی آنها را خلق نمی‌سازند.

·         خلاق هستند.

·         نسبت به همرنگی فرهنگی مقاومت می‌کنند.

·   نسبت به کار خود در صرف وقت ، در راه آن تعهد و احساس مسئولیت دارند.

·         رفتار آنها ساده و طبیعی است.

·   نیاز به خود پیروی ، با خود بون و استقلال شخصی دارند.

·         تجارب عرفانی یا اوج دارند.

·   از روان رنجوری رهانیده و در سلامت روانی بسر می برند.


مازلو پس از تحقیق و بررسی ، ویژگیهای کلی افراد خود شکوفا را به شرح زیر بیان کرد:

1.      ادراک بسیار کارآمد از واقعیت ، آنها دنیا را چنانکه هست می‌بینند، بدون پیش‌داوری یا قضاوت قبلی.

2.                       پذیرش خود ، دیگران و طبیعت بطور کلی

3.                       خود ‌انگیختگی ، سادگی و طبیعی بودن

4.                       تمرکز روی مشکلات به جای تمرکز روی خود

5.                       نیاز به استقلال و داشتن حریم شخصی

6.                       احساس درک تازه و مداوم از جهان اطراف خود

7.                       تجربه‌های عرفانی

8.                       علاقه اجتماعی

9.      روابط بین فردی ، روابط دوستی افراد خود ‌شکوفا شدید‌تر و عمیقتر از روابط مردم عادی است.

10.    خلاق بودن ، افراد خود شکوفا در همه فعالیتهای خود انعطاف‌پذیر ، خودانگیخته و مشتاق اشتباه کردن هستند.

11.    ساختار منش دموکراتیک ، قادرند در ارتباط با هر فردی با روشنی و تواضع ارتباط برقرار سازند.

12.    مقاومت در برابر فرهنگ‌ پذیری ، در واقع آنان بوسیله ماهیت درونی خودشان اداره می‌شوند و نه بوسیله فرهنگ.


این ویژگیها در مواردی باهم وجه مشترک دارند، بطور کلی به نظر می‌رسد که ویژگی انسانهای خود شکوفا به استقلال و اعتماد به نفس است. آنها پذیرای خود و دیگران هستند و مهمتر از همه پذیرای چیزی هستند که زندگی به آنها عرضه می‌کند. نیازمندی این اشخاص ، نیازهای سطح بالا در سلسله مراتب نیازهای مازلو است، نیاز به چیزی که برای زندگی خوب لازم است، همچون حقیقت ، عدالت و امثال اینها. شخصیتهای خودی کلونا به مازلوآ آموختند که انسان نه تنها برای بقاء و یا رفع کمبودها و نارساییها تلاش می‌کند، بلکه به دنبال وجودی بامعناست که از نیاز درونی برای همسازی و یکپارچگی نشأت می‌گیرد. تقریبا همیشه افراد میانسال یا بالاتر دارای این ویژگی هستند، به نظر مازلو آنها کمتر از یک درصد جامعه را تشکیل می‌دهند.

انتقاد از نظریه خود شکوفایی

روش پژوهش و داده‌های تحقیقی مزبور ، به این دلیل که نمونه مورد مطالعه وی بسیار کوچکتر از آن است که تقسیم نتایج را ممکن سازد مورد انتقاد قرار گرفته است. دیگر اینکه انتخاب آزمودنیها بر اساس ملاکهای ذهنی خودش درباره سلامت روانی صورت گرفته است و اصطلاحات او به صورت مبهم تعریف شده‌اند. نظریه خود شکوفایی از حمایت تجربی آزمایشگاهی محدودی برخوردار است، بیشتر پژوهشها نتوانسته‌اند این نظریه را تّأیید کنند، اما این نظریه در تعلیم و تربیت ، صنعت و تجارت ، پزشکی و روان درمانی مورد استفاده قرار گرفته است.

شخصیت

تعریف شخصیت : شخصیت عبارت است از مجموعه ای از ویژگی های منحصر به فرد و با دوام که در پاسخ به موقعیت های متفاوت ممکن است تغییر یابد.

سنجش در مطالعه شخصیت : برخی از شیوه های سنجش ، عینی تر از دیگران هستند. برخی دیگر کاملاً غیر عینی بوده و ممکن است تحت تاثیر تعصب شخصی قرار گیرند. نتایج شیوه های غیر عینی امکان دارد توسط ویژگیهای شخصیت کسی که ارزیابی را انجام می دهد تحریف شود. بهترین شیوه های سنجش شخصیت دارای سه شرط لازم هستند که عبارتند از میزان کردن ، پایایی و اعتبار.

میزان کردن : مستلزم ثبات و یکنواختی شرایط و شیوه ها برای اجرای یک آزمون یا وسیله دیگر سنجش می باشد.

پایایی : مستلزم ثبات پاسخ به یک ابزار سنجش می باشد. ویژگیهای شخصی آزمودنی نظیر سن و درجه بهنجاری شخصیت می تواند پایایی آزمون های شخصیت را تحت تاثیر قرار دهد. پایایی یک آزمون قبل از اجرای آن برای سنجش یا پژوهش باید تعیین شده باشد. برای تعیین پایایی از روشهای زیر می توان استفاده کرد: 1 . روش بازآزمایی 2 . روش معادل یا هم ارزی ( پر هزینه و وقت گیر و مستلزم ساختن دو نوع آزمون ) 3 . روش دو نیمه کردن ( سریع ترین روش )

اعتبار : اعتبار به این موضوع اشاره دارد که آیا یک ابزار سنجش آن چیزی را که برای آن ساخته شده است اندازه گیری می کند؟ همانند پایایی ، اعتبار نیز قبل از کاربرد آزمون باید دقیقاً مشخص شده باشد.چندین نوع اعتبار وجود دارند که شامل اعتبار پیش بین ، اعتبار محتوا و اعتبار سازه می باشد. از لحاظ عملی ، مهمترین نوع اعتبار ، اعتبار پیش بین است ، یعنی چگونه نمره یک آزمون به خوبی قادر به پیش بینی رفتار آینده است. در ایجاد اعتبار پیش بین باید همبستگی بین نمره یک آزمون و برخی معیارهای عینی از رفتار ، نظیر عملکرد در یک شغل را تعیین کنیم. هر چه همانندی بین این دو بیشتر باشد ، اعتبار پیش بین آزمون نیز بیشتر است. اعتبار محتوا ، اشاره به مواد یا سوال های تکی آزمون دارد. برای تعیین محتوا ، روانشناسان هر ماده از آزمون را از این نظر ارزیابی می کنند که بدانند آیا آن ماده به آنچه که آزمون قرار است اندازه گیری کند مربوط می باشد یا نه. اعتبار سازه به توانایی آزمون در اندازه گیری سازه یعنی مولفه نظری یا فرضی رفتار نظیر یک صفت یا یک انگیزه مربوط می شود. اضطراب مثالی از یک سازه است.

به شیوه روانشناسی امروزی رویکردهای اصلی به سنجش شخصیت عبارتند از : 1 . پرسشنامه های خودسنجی یا عینی 2 . روشهای فرافکنی 3 . مصاحبه های بالینی 4 شیوه های سنجش رفتاری 5 . شیوه های سنجش نمونه گیری اندیشه.

1 . پرسشنامه های خودسنجی : در رویکرد پرسشنامه خودسنجی از افراد خواسته می شود از طریق پاسخگویی درباره رفتار و احساس هایشان در موقعیت های گوناگون گزارشی بدهند. این آزمونهای مداد کاغذی شامل موادی درباره نشانه ها ، نگرشها ، علایق ف ترسها و ارزشهاست. آزمون شوندگان نشان می دهند که تا چه اندازه ای هر عبارت ویژگیهای آنها را بطور دقیق بیان می دارد یا تا چه اندازه ای با هر ماده آزمون موافقند. دو پرسشنامه رایج خودسنجی عبارتند از MMPI و CPI . MMPI اولین بار در سال 1943 منتشر شد و در سال 1989 مورد تجدید نظر قرار گرفت. تجدید نظر یا MMPI-2 شامل 567 عبارت است و پاسخ به آنها درست ، نادرست ، نمی توانم بگویم می باشد. این مواد شامل عوامل بهداشت جسمانی و روانی ، نگرشهای سیاسی و اجتماعی ، آموزشی ، شغلی ، خانوادگی و زناشویی و گرایش های رفتار روان رنجور و روان پریش است. مقیاس های بالینی آزمون صفات شخصیتی نظیر نقش جنسی ، حالت دفاعی ، افسردگی ، هیستری ، پارانویا ، خودبیمار انگاری ( هیپوکندریا ) و اسکیزوفرنی را اندازه گیری می کند. برخی از مواد برای تعیین این موضوع است که آیا آزمون شونده جعل کرده ، بی دقت بوده یا دستورات را درست نفهیمده است. این آزمون در پژوهش شخصیت به عنوان وسیله ای تشخیصی سطح بالا جهت سنجش مشکلات شخصیت و مشاوره شخصی و شغلی بکار رفته است.

پرسشنامه روانی کالیفرنیا که در سال 1957 بوجود آمد و در سال 1987 تجدید نظر شد برای استفاده افراد بهنجار 13 سال به بالا طراحی شده است. این آزمون شامل 462 ماده است و پاسخ درست یا غلط به آن داده می شود. CPI دارای سه مقیاس می باشد و نگرشهای آزمون شونده را اندازه گیری نموده و نمراتی از 17 جنبه شخصیت شامل اجتماعی بودن 8 ، سلطه گری ، خودگردانی ، خویشتن پذیری و مسئولیت پذیری به دست می دهد. CPI در ارائه تصویری از بزهکاران بالقوه و ترک کنندگان دبیرستان و پیش بینی موفقیت در مشاغل مختلف نظیر پزشکی ، دندانپزشکی ، پرستاری و آموزش موفق بوده است.

پرسشنامه های خودسنجی به صورت عینی نمره گذاری می شوند. بنابراین هر کسی با داشتن کلید پاسخ مناسب می تواند این آزمون ها را به دقت نمره گذاری کند. نتایج آزمون به سوگیری های شخصی نمره دهنده بستگی ندارد.

2 . شیوه های فرافکن : آزمونهای فرافکن شخصیت عمدتاً توسط روانشناسان بالینی جهت کار با افرادی که از نظر هیجانی پریشان می باشند ، بوجود آمد. با الهام از تاکید زیگموند فروید بر اهمیت ناهشیار ، آزمونهای فرافکن سعی در وارسی قسمت غیر قابل مشاهده شخصیت ما دارند. نظریه زیربنایی فنون فرافکن آن است که وقتی ما با محرک مبهمی نظیر یک لکه جوهر یا تصویر مواجه می شویم می توان آن را بیش از یک لکه درک و تفسیر کرد و هنگام شرح آن نیازها ، ترسها و نگرشهایمان را به محرک فرافکن می نماییم.به خاطر اینکه تفسیر نتایج آزمونهای فرافکن شدیداً ذهنی است ، این آزمونها پایایی و اعتبار چندان بالایی ندارند. در آزمون معروف ، آزمون لکه جوهر رورشاخ و اندریافت موضوع TAT می باشند.

آزمون رورشاخ در سال 1921 توسط هرمان رورشاخ ساخته شد که شامل 10 کارت می باشد. هر بار یکی از کارتهای لکه جوهر را به آزمودنی نشان می دهند و از او می خواهند آنچه را که می بیند شرح دهد. سپس کارتها برای بار دوم نشان داده می شوند و روانشناس سوالات خاصی درباره جواب های پیشین می پرسد. آزمایشگر در طول جلسه آزمون رفتار را مشاهده می کند ، همین طور به حالتها ، واکنش های آزمودنی به لکه های خاص جوهر و نگرش کلی وی توجه می کند.

وین هولزمن فن لکه جوهر هولزمن را بوجود آورد ، آزمونی که شامل 45 لکه جوهر می باشد. این آزمون ، نظام نمره گذاری استاندارد شده ای دارد که پایایی زیادی را برای نمره گذاران خوب آموزش دیده به دست می دهد. شیوه های این آزمون ساده تر از رورشاخ است و به همین خاطر می توان آنرا بطور همزمان به افراد بسیاری داد.

آزمون اندریافت موضوع توسط هنری موری و کریستییانا مورگان ساخته شد. این آزمون شامل 19 تصویر مبهم است که یک یا چند شخص را نشان می دهد و دارای یک کارت سفید نیز می باشد. تصاویر در رابطه با وقایع توصیف شده مبهم می باشند و به شیوه های مختلف می توانند تفسیر شوند. از افرادی که این آزمون را انجام می دهند خواسته می شود که داستانی درباره افراد در تصاویر بسازند و شرح بدهند که علت بوجود آمدن موقعیت موجود در تصویر چیست ، افراد چه احساسی دارند و داستان چگونه پایان خواهد یافت. در موارد بالینی ، روانشناسان چندین عامل را در تفسیر این داستانها در نظر می گیرند ، که از جمله آن نوع روابط شخصی ، انگیزش شخصیت های موجود در کارت و درجه ای از تماس با واقعیت که توسط این شخصیت ها نشان داده شده است می باشد. TAT ، نظام عینی نمره گذاری ندارد و وقتی برای مقاصد تشخیصی از آن استفاده می شود ، پایایی و اعتبار کمی دارد. با وجود این ثابت شده است که TAT برای تحقیق بسیار با ارزش است.

تداعی کلمات و تکمیل جملات شیوه های فرافکن دیگری هستند که روانشناسان برای سنجش شخصیت از آنها استفاده می کنند. در آزمون تداعی کلمات ، لیستی از کلمات برای آزمودنی خوانده می شود و از وی خواسته می شود تا با اولین کلمه ای که به ذهنش می آید پاسخ دهد. سرعت پاسخ مهم است. آزمون تکمیل جملات مستلزم پاسخ های کلامی نیز هست. از آزمودنی خواسته می شود که جملاتی نظیر این را کامل کنند : هدف من ....... یا آنچه که من را نگران می کند ...... البته تفسیر این پاسخ ها در هر دو مورد بسیار ذهنی است.

3 . مصاحبه های بالینی : در مصاحبه ، رفتارها ، احساسات و افکار زیادی را می توان بررسی نمود نظیر ظاهر عمومی ، کردار ، نگرش ، حالت چهره ، وضعیت اندامی ( جسمانی ) ، حرکات بیانگر ، اشغال ذهنی ، میزان بینش نسبت به خود و میزان تماس با واقعیت.

4 . سنجش رفتاری : در رویکرد سنجش رفتاری ، مشاهده کننده ، رفتار شخص در یک موقعیت معین را ارزیابی می کند.

5 . نمونه گیری فکری ( اندیشه ای ) : در رویکرد نمونه گیری فکری برای سنجش شخصیت ، افکار شخص بطور منظم برای تهیه نمونه در یک دوره از زمان مشاهده می شود. ار آنجا که افکار ، تجربیاتی محرمانه می باشند و نمی توان آنها را دید ، تنها شخصی که می تواند اینگونه مشاهده را انجام دهد ، فردی است که افکارش مورد مطالعه واقع می شود. بنابراین ، در این شیوه ، مشاهده گر و شخص مورد مشاهده یک نفر است. شیوه سنجش نمونه گیری فکری معمولاً با گروهها انجام می گیرد. می توان از مراجع خواست که افکار و حالات روانی خود را روی کاغذ یا روی یک نوار ضبط صوت ، برای تحلیل آنها توسط روانشناس ثبت نماید.

پژوهش در مطالعه شخصیت : سه روش عمده ای که در پژوهش شخصیت از آنها استفاده شده عبارتند از : روش بالینی ، روش آزمایشی و روش همبستگی. با وجودی که این روشها ویژگی های متفاوتی دارند متکی بر ویژگی توصیفی بنیادی پژوهش علمی در هر نظام می باشند یعنی مشاهده عینی.

1 . روش بالینی : عمده ترین روش بالینی مورد پژوهی یاشرح حال است که از طریق آن روانشناسان ، گذشته و حال بیمار را برای یافتن سرنخ هایی که ممکن است به منبع مشکلات هیجانی بیمار اشاره نماید جستجو می کنند. کاربرد مورد پژوهی نظیر نوشتن یک بیوگرافی کوتاه درباره زندگی هیجانی شخص از سالهای نخستین تا حال شامل احساسات ، ترسها و تجربیات وی می باشد. برای بررسی شخصیت ، روانشناسان علاوه بر مورد پژوهی ، از روشهای گوناگون بالینی نیز استفاده می کنند. این روشها شامل آزمونها ، مصاحبه ها و تحلیل رویا می باشند که می توانند برای سنجش نیز بکار روند. ما می توانیم بین سنجش و پژوهش تفاوت قائل شویم از این نظر که آیا داده ها برای درمان یک بیمار بکار می روند ( سنجش ) یا برای آزمودن یک نظریه می باشند ( پژوهش ). با وجودی که روش بالینی سعی در علمی بودن دارد، دقت و کنترل روشهای آزمایشی و همبستگی را ندارد. داده های به دست آمده از روش بالینی بیشتر ذهنی بوده و به رخدادهای ذهنی و عمدتاً ناهشیار تجربیات اولیه زندگی مربوط می باشند.

2 . روش آزمایشی : ویژگیهای توصیفی بنیادی پژوهش در هر نظام علمی ، مشاهده عینی ، مشاهدات منظم و کنترل شده و اثبات و تکرار است. یک آزمایش شیوه ای است برای تعیین نمودن اثر یک یا چند متغیر یا رویداد بر رفتار. دانشمندان دو نوع متغیر را در آزمایش مشخص نموده اند : متغیر مستقل که توسط آزمایشگر دستکاری می شود و متغیر وابسته که رفتار یا پاسخ آزمودنی نسبت به آن دستکاری است. برای اطمینان از اینکه متغیر دیگری به جز متغیر مستقل قادر به اثرگذاری بر نتایج نیست ، پژوهشگران باید دو گروه از آزمودنی را مورد مطالعه قرار دهند : گروه آزمایش و گروه گواه. هر دو گروه بطور تصادفی از همان جمعیت آزمودنی ها انتخاب می شوند. روش آزمایشی دقیق ترین روش پژوهش روانشناختی است ولی چندین محدودیت دارد. موقعیت هایی وجود دارند که نمی توان این دو روش را در آنها بکار برد ، برخی از جنبه های رفتار و شخصیت را نمی توان تحت شرایط کنترل شده آزمایشگاهی به خاطر ملاحظات اخلاقی و ایمنی مورد مطالعه قرار داد. مشکل دیگر روش آزمایشی این است که رفتار آزمودنی ها ممکن است بخاطر آگاهی از مورد آزمایش بودنشان تغییر یابد.

3 . روش همبستگی : در روش همبستگی ، پژوهشگران روابط موجود بین متغیرها را مورد بررسی قرار می دهند. به جای دستکاری یک متغیر مستقل ، آزمایشگران ویژگیهای موجود متغیر را مورد بررسی قرار می دهند. تفاوت دیگر روش همبستگی با روش آزمایشی این است که در رویکرد همبستگی ، آزمودنی ها در گروههای آزمایشی و گواه گمارده نمی شوند. بلکه آزمودنی هایی که از نظر متغیر مستقل متفاوت هستند نظیر سن ، جنس ، مرتبه تولد ، میزان پرخاشگری یا درجه روان رنجورخویی با عملکرد آنها در بعضی متغیرهای وابسته نظیر پاسخ های آزمون شخصیت یا عملکرد شغلی مقایسه می شوند. اندازه گیری آماری اصلی همبستگی ، ضریب همبستگی می باشد ، که اطلاعات دقیقی را درباره جهت و نیرومندی رابطه بین دو متغیر فراهم می آورد. جهت رابطه می تواند مثبت یا منفی باشد. اگر نمرات بالا در یک متغیر با نمرات بالای متغیر دیگر هماهنگی داشته باشد ، جهت مثبت است و اگر نمرات بالا در یک متغیر با نمرات بالای متغیر دیگر هماهنگ نباشد ، جهت منفی می باشد. ضریب همبستگی دامنه ای از 1+ تا 1- دارد. هر چه ضریب همبستگی به 1+ یا 1- نزدیک تر باشد ، رابطه و همبستگی پیش بینی ما درباره یک متغیر نسبت به متغیر دیگر قویتر است. محدودیت عمده روش همبستگی مربوط به علت و معلول می باشد. همبستگی دلیل بر علیت نمی باشد.

نظریه در مطالعه شخصیت : نظریه سعی می کند داده ها را مرتب کند و آنها را در یک الگو قرار دهد. نظریه ها فرضیات یا مجموعه هایی از اصول بکار رفته برای توضیح طبقه خاصی از پدیده ها می باشند. اگر قرار است نظریه های شخصیت سودمند باشند ، باید آزمون پذیر بوده و توانایی برانگیختن پژوهش را در قضیه های گوناگون مربوط به آنها داشته باشند.

نظریه های رسمی و نظریه های شخصی : نظریات رسمی مبتنی بر داده های به دست آمده از مشاهدات تعداد زیادی از افراد با ماهیت گوناگون می باشند. نظریه شخصی ، حاصل مشاهدات تعداد محدودی از اشخاص بوده و معمولاً محدوده کوچکی از وابستگان ، دوستان ، آشنایان و خودمان را تشکیل می دهد. از آنجا که نظریه های رسمی توسط داده های وسیعتری حمایت می شوند پس جامعتر نیز می باشند. ما به نحو موثرتری قادر به تعمیم نظریه های رسمی برای توضیح و پیش بینی رفتار انواع بیشتری از افراد می باشیم. تفاوت دوم آن است که نظریه های رسمی احتمال عینی تری دارند. نظریه های شخصی ما بیشتر مبتنی بر مشاهدات از خودمان می باشد تا از دیگران. تفاوت دیگر آن است که نظریه های رسمی مرتباً در برابر واقعیت آزمایش می شوند. هدف نظریه های رسمی عینیت بیشتر است ، در حالی که نظریه های شخصی بیشتر ذهنی می باشند. اولین مرحله در ساخت یک نظریه امکان دارد مبتنی بر شهود باشد ولی در مراحل بعدی این عقاید مبتنی بر شهود ممکن است تغییر یافته و توسط دانش منطقی و تجربی نظریه پرداز پالایش شود.

منبع : نظریه های شخصیت شولتز ترجمه یحیی سید محمدی