باورهای غیر منطقی در زوج ها

1- حکم کردن

 گاهی زوج ها به جای درخواست کردن، پیشنهاد دادن، از الزام و بایدها استفاده می کنند. عبارت های " باید دار" دارای  این  ویژگی هستند که در صورت برآورده نشدن ، احساس خشم و  انزجار شدیدی برای ارائه دهنده این " بایدها " ایجاد می کند.

مثلاً " باید همیشه از من حمایت کنی " یا " باید همیشه نسبت به خواسته های من حساس باشی " ،

در اصلاح  چنین تفکری در ابتدا  سعی می شود  به جای استفاده از بایدها که منجر به احساسات شدید خشم می شود  از عبارت هایی  استفاده  شود که  تمایلات  شما را می رساند و یا خواسته و پیشنهاد شما را به شکل معقول که قابل پذیرش تر هم هستند ارائه می دهد.

مثلاً " دوست دارم  در مواقعی  که دچار  مشکل  می شوم از حمایت تو بهره ببرم " یا " خیلی خوشحال می شوم وقتی دیر می آیی مرا مطلع کنی ".

فایده  این نوع بیان خواسته ها می تواند این باشد که اولاً در صورت برآورده نشدن نیاز یا درخواست، فرد دچار خشم  یا عصبانیت  شدید نمی شود  بلکه  موجب رنجش مختصری می شود که این رنجش، خود، انگیزه ای برای بیان احساسات منفی به شکل کارآمد خواهد شد، ثانیاً در مخاطب مقاومت یا سرسختی در برابر تقاضای فرد ایجاد نمی کند.

2- مهر طلبی

از دیگر باورهای غلط در زوج ها این است که " من برای احساس ارزشمندی نیازمند یک رابطه محبت آمیز هستم  یا  من  برای  جلب  محبت و توجه دیگران از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد ، این تفکر در عمل باعث می شود  که  فرد برای حفظ  ارزش های  شخصی و  ارزشمندی  خود که از دید او ارتباط مستقیم با نوع رابطه اش با دیگران دارد تلاش زیادی می کند تا مورد لطف و عنایت قرار گیرد.

این فرد ممکن است  خیلی راحت  از نیازهای شخصی خود  برای جلب رضایت دیگران بخصوص همسرش بگذرد و آرزوهای خود را فراموش کند.

مثلاً برای خوشایند همسر وظایف او را بعهده می گیرد یا برای اینکه همسرش ناراحت نشود و همچنان او را دوست داشته باشد حاضر است از ارتباط با دوستان قدیمی ، ورزش کردن ، تفریح و .. بگذرد.

دائماً به نیازهای دیگران توجه می کند. چنین برخوردی فرد را به یک شخصیت مهرطلب تبدیل می کند که همیشه  سعی  دارد  محبت دیگران  را  به هر  قیمتی  جلب کند. از وقت خود، وسایل خود، آرزوهای خود جهت  رسیدن  به  محبت  دیگران می گذرد. این  افراد اطرافیان خود را از محبت بی دریغ خود سیراب می کنند و  خود  تشنه  محبت باقی می مانند. به عبارتی، دیگران را  متوقع تر و خود را آرزومندتر پرورش می دهند.

در اصلاح چنین طرز فکری بهتر است زوج ها به نیازهای فردی و خاص خود در کنار نیازهای مشترک توجه داشته باشند و به عبارتی نقش های زوجین نباید در هم تداخل کند.

 3- کم طاقتی در برابر مشکلات ( تحمل کم ناکامی )

در این  مورد  زوج ها به  این باور رسیده اند  که " قادر به تحمل این مشکل نیستم " یا " این مسئله آنقدر بزرگ و غیر قابل پیش بینی بود که تحملش از توان من خارج است "

حکم اول این افراد چنین است " زندگی زناشویی باید آرام و بی دردسر و برآورده کننده عموم نیازها باشد" و چون  این  حکم کمال گرایانه در خیلی از مواقع  زیر سوال می رود ، فرد  دچار اضطراب  و  نگرانی عدم تحمل این مشکل می شود.

این افراد در برابر مشکلات احساس می کنند " قربانی ابدی " هستند و مشکلاتشان اصلا نه کم میشود نه حل.

در اصلاح  چنین  طرز  فکری در  ابتدا  باید افراد ( بخصوص جوان های مجرد و زوج های جدید ) را از تفکرات افسانه ای  در  خصوص  زندگی  زناشویی  رها  کرد، افراد  باید  بدانند استرس همواره در زندگی هست، زندگی  بدون  استرس  فقط  در رویا ممکن است ، آنچه مهم است کسب مهارت های مقابله با مشکلات زناشویی  است. در این مورد بخصوص به زوج ها پیشنهاد می شود از طریق پرس و جو و ارتباط با دیگران از این فکر که " مشکل من منحصر به فرد است " بیرون آیند و بجای تفکر کمال گرایانه درباره رمانتیک بودن زندگی به این مسئله بیندیشند که " همواره در زندگی، ناکامی ، مسئله و مشکل وجود خواهد داشت ، من نیازمند کسب مهارت های مختلف جهت حل آن ها می باشم ".

4- درشت نمایی، فاجعه سازی و وحشتزدگی

زوج هایی  که " بایدهای " زیادی دارند و از طرفی در برابر مسایل و مشکلات تحمل پایینی دارند ، چنانچه مشکلی پیش بیاید احساس می کنند فاجعه ای رخ داده است که اصلاً قابل تحمل ، پذیرش و حل نیست که طبق  شواهد  عموماً  مسئله  پیش آمده  بسیار کم اهمیت می باشد. این افراد تمایل زیادی دارند تا مشکلاتی  هر چند  کوچک و  بی اهمیت را بزرگ و خارج از تحمل خود جلوه داده و عموماً بجای پیدا کردن راه حل،  شروع به  بیقراری ، اشک  ریختن، نفرین کردن خود، همسر یا دیگران ، خود را  بدبخت  و  سیاه روزدیدن،  نموده و  عملاً  هر  نوع  انرژی  و توانی که امکان داشت موجب پیدا کردن راه حل یا  رفع مشکل شود صرف شیون و زاری می کنند.

از طرفی این افراد تمایل کمی برای چشم اندازهای مثبت موجود در رابطه دارند. این شرایط به خودی خود باعث می شود در هنگام بروزمشکل ، مسئله را زیر ذره بین تحمل کم خود قرار داده و همچنین نقاط قوت رابطه خود را نبینند و جنجالی مخرب حادث شود.

در اصلاح چنین طرز فکری نیاز است زوج ها به غیر از راه حل های ارائه شده در موارد 1 و 3 ، سعی کنند لیستی  از تمام نقاط قوت  خود، رابطه  و همسر خود را یادداشت کنند و  با  کسب انرژی مثبت از داشته های خود  در  ارائه راه حل های  ممکن  برای  تعدیل و  یا برطرف کردن مشکل موجود به بحث و تبادل نظر بپردازند که در عموم روابط ، نقاط قوت بیشتر از نقاط ضعف است.

نکته  قابل  تامل دیگر  این است  که زوج ها باید بدانند " تغییر اصل باثبات زندگی است " و بر مواردی برای تغییر تاکیدداشته باشند که فی نفسه قابل تغییر باشدو مسائل غیر قابل تغییر زندگی را هدف قرارندهند.

 5- نیاز به توجه مفرط

باور این افراد چنین است : " من زمانی خوشبخت هستم که توجه کاملی را از همسرم دریافت کنم " . این افراد  عزت نفس، اعتماد  به نفس و تمام ارزش های شخصی شان ، معطوف به میزان توجه و محبت همسرشان  می باشد.  این  افراد اگر از طرف همسرشان مورد توجه کامل و افراطی قرار نگیرند احساس می کنند ارزشمند نیستند. دائماً در حال مقایسه خود با کسانی هستند که مورد توجه همسرشان قرار دارند. مثلاً  چنین فردی به همسرش  می گوید : براستی  اگر برای تو ارزشمند و دوست داشتنی باشم باید همیشه به فکر من باشی ، هر روز با من تماس بگیری و سعی کنی تمام وقتت را با من بگذرانی " !

 6- درک احساسات بدون بیان آن

برخی از زوجین دچار این باور  غیر منطقی  هستند  که " همسر من  بدون اینکه برایش بیان  کنم باید از احساساتم آگاهی داشته و به آن ها اهمیت دهد "

این باور  غیر منطقی  است چرا  که احساسات  ما می تواند از مسائل گوناگونی نشات گرفته و نیز نحوه ابراز آن در موقعیت های مختلف متفاوت باشد.

بهترین راه حل این است که زوجین درباره احساسات خود با یکدیگر صحبت نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد