افسردگی و راههای مقابله با آن

همه ما در طول زندگی فراز و نشیبهای عاطفی را تجربه می کنیم. این فراز و نشیبها تا وقتی که بیش از اندازه شدید نباشد، موجب می شود زندگی جالب و چالش انگیز شود. اما زمانی که خیلی احساس افسرگی و غمگینی می کنید یا زمانی که برای یک دوره طولانی بی حوصله و بی حال هستید، لازم است وضعیت را مورد ارزیابی قرار داده و به دنبال پاسخهای مقابله ای مناسب بگردید.

   برای درک بهتر مطلب ، ابتدا لازم است اصطلاح بالینی افسردگی را بشناسیم و بدانیم روان درمانگرهای حرفه ای چگونه افسردگی را تشخیص می دهند. انجمن روانپزشکی آمریکا اظهار می دارد که افراد دچار افسردگی مرضی به مدت دو هفته یا بیشتر علایم زیر را تجربه می کنند :

1 . تغییر در اشتها : آنها یا کم اشتها می شوند و وزن از دست می دهند و یا پراشتها می شوند و وزنشان زیاد می شود.

2 . بی خوابی یا خواب بیش از حد معمول

3 . کاهش انرژی و احساس خستگی

 4 . از دست دادن علاقه و احساس لذت نسبت به فعالیتهای لذت بخش گذشته

 5 . احساس بی ارزشی ، خودسرزنشی یا گناه زیاد

6 . کاهش توانایی تفکر یا تمرکز

7 . افکار تکراری درباره مرگ و خودکشی.

   تعدادی از پژوهشگران عوامل مشترکی را در افرادی که احتمال ابتلای آنان به افسرگی بیشتر است ، شناسایی کرده اند. افرادی که از افسردگی رنج  می برند سبکهای زیر در آنها به صورت عادت در می آیند. آنها باید یاد بگیرند به خاطر حفظ سلامت خود از این سبکها دست بردارند.

 1 . وابستگی غیر واقع بینانه به دیگران: افراده افسرده عزت نفس خود را به شدت وابسته به تائید دیگران می دانند.

 2 . برخوردار نبودن از سیستم حمایت اجتماعی: افراد مستعد افسردگی بیشتر درونگرا و منزوی هستند.

 3 . استرس در روابط نزدیک: ناهماهنگی در روابط بین فردی غالباً موجب تشدید احساس افسردگی   می شود.

4 . سبک تمرکز بر خود افسرده ساز: افراده افسرده معمولاً با مسایل و موضوعات منفی اشتغال ذهنی دارند.

 5 . کمال گرایی افراطی: افراده افسرده بر کامل و بی نقص بودن خود اصرار دارند و چون کامل نیستند خود را بی ارزش و زندگیشان را بیهوده تلقی می کنند.

 6 . کنترل بیرونی: افراده افسرده فکر می کنند رویدادهای مهم زندگیشان خارج از کنترل آنهاست. 

وقتی احساس افسردگی می کنید معمولاً به این دلیل است که رویدادی برایتان رخ داده است که به نظرتان نامقبول و غیر قابل تحمل است. احساس افسردگی نتیجه نحوه ارزیابی شما از رویدادهای زندگی است. در چنین وضعیتی شما می توانید واکنش های مختلفی نشان دهید. یک پاسخ احتمالی، تغییر دادن موقعیت است. پاسخ دیگر این است که ببینید آیا ارزیابی اولیه شما از رویداد زندگی درست بوده است یا نه . پاسخ سوم این است که بپرسید آیا ارزیابی شما منطقی بوده است یا نه. پاسخ چهارم استفاده از مهارتهای مقابله ای است. مهارتهای مقابله با افسردگی عبارتند از : 

    1 . موقعیت های ناخوشایندی را که خارج از کنترل شما هستند، بپذیرید.

 2 . با استفاده از مهارتهای اجتماعی، جرأت مندی و مذاکره روابط بین فردی خود را تقویت نمایید. 

 3 . ارزیابیهای اولیه نادرست خود را زیر سوال برده و اصلاح کنید. 

 4 . احساس کنترل خود را حفظ کنید. 

 5 . ارزیابیهای غیر منطقی خود را زیر سوال برده و اصلاح نمایید. 

 6 . از روش حل مسئله به شیوه فعالانه استفاده کنید. 

 7 . به موفقیتهای خود پاداش دهید. 

 8 . تفکر منفی خود را کنترل نمایید. 

  9 . تفکر مثبت داشته باشید.  

10 . خودتان را سرگرم کنید و کنترل زندگی خود را به دست بگیرید. 

 11 . از مهارتهای اجتماعی مناسب استفاده کنید. 

 12 . از سیستمهای حمایتی خود بطور موثر استفاده کنید. 

 13 . نا امیدی و علایم هشدار دهنده خودکشی را بشناسید. 

منبع : کلینکه کریس ( 1389 ) ، مهارتهای زندگی ، ترجمه : شهرام محمدخانی ، انتشارات رسانه تخصصی

اضطراب و راههای مقابله با آن

همه ما در مواقع مختلف زندگی احساس اضطراب می کنیم. از آنجا که اضطراب دارای دو جنبه عینی و ذهنی است ، فهم آن بر اساس فرآیندهای ارزیابی اولیه تجربه جالبی خواهد بود. برخی از رویدادهای زندگی ما را متقاعد می کنند که واقعاً در وضعیت خطرناکی هستیم ، در این شرایط ، اضطراب واکنشی طبیعی است. کار اضطراب بسیج کردن نیروی دفاعی بدن است و به ما هشدار می دهد که گوش به زنگ باشیم و خود را از خطر حفظ کنیم. زمانی که ارزیابی اولیه شما حاکی از خطری قریب الوقوع واقع بینانه و جدی است در این وضعیت باید به دنبال یافتن پاسخ مقابله ای مناسب باشید. بنابراین داشتن اضطراب نه تنها اشکالی ندارد ، بلکه در طول فرآیند مقابله به شما نیرو نیز می بخشد. اضطراب زمانی مشکل ساز است که شما بدون دلیل موجه ، احساس ناراحتی و تنش کنید ، در نتیجه بی جهت دچار رنج و عذاب می شوید ، زیرا بدن و ذهن شما برای دفع خطر یا تهدیدی که بطور اشتباه برای خود ایجاد کرده اید ، برانگیخته می شود.

   اولین قدم در مقابله با اضطراب شناخت علائم اضطراب و چگونگی تاثیر این علائم بر خود است. همانطور که در بالا اشاره شد ، اضطراب هم می تواند به ما نیرو ببخشد و ما را برای مقابله با مشکل آماده کند و هم می تواند عملکرد طبیعی ما را مختل سازد. وجود مجموعه ای از علائم بدنی ، ذهنی و روانی ما را متوجه می کند که مضطرب هستیم.

   علایم جسمی : مهمترین علایم بدنی اضطراب عبارتند از : تپش قلب ، تنگی نفس ، بی اشتهایی ، تهوع ، بی خوابی ، تکرر ادرار ، چهره برافروخته ، تعریق ، اختلال در گفتار و بی قراری.

   علایم شناختی : شامل سردرگمی ، اختلال در حافظه و تمرکز ، حواس پرتی ، ترس از دست دادن کنترل ، کمرویی ، گوش به زنگی و افکار تکرار شونده.

   علایم روانشناختی : شامل عصبی بودن ، بی طاقتی ، نگرانی ، هشیاری افراطی ، وحشت زدگی ، دلواپسی ، افسردگی ، تنیدگی ، ترس یا هیجان زدگی.

   آگاهی از این واکنش ها مهم است زیرا به شما کمک می کند تا به اضطراب خود پی ببرید. وقتی متوجه این علایم اضطراب شدید از خود بپرسید ، آیا این علایم واکنش طبیعی به تهدیدی واقعی است یا اینکه واکنشی غیر عادی که موجب تنش بی جا می شوند؟ با استفاده از مهارتهای زیر می توانید با اضطراب مقابله کنید :

1 . علایم اضطراب را بشناسید.

2 . از تنبیه و سرزنش بیهوده خودتان به خاطر اضطراب اجتناب کنید.

3 . ارزیابیهای اولیه منطقی از رویدادهای زندگی به عمل آورید.

4 . اجازه ندهید اضطراب بر شما غلبه کند.

5 . از موقعیت های اضطراب زا اجتناب نکنید.

6 . به شیوه مثبت با موقعیت های اضطراب زا مواجه شوید.

7 . هنگام مواجه شدن با موقعیت های اضطراب انگیز تسلط گرا باشید.

8 . در موقعیت های اضطراب زا ، افکار و احساسات خود را مورد بازبینی قرار داده و ثبت کنید.

9 . برای تسلط بر مهارتهای مقابله با اضطراب آماده تلاش و تمرین باشید.

10 . صفات و ویژگیهای اضطراب زای خود را کنترل کنید.

11 . بدن خود را کنترل کنید.

12 . طرز تفکر خود را مورد ارزیابی قرار دهید.

13 . در ادراکات و برداشت های خود از رویدادها بازنگری کنید.

14 . هنگام مواجه شدن با مشکلات به شیوه مثبت با خودتان حرف بزنید.

15 . مواظب رژیم غذایی خود باشید و به طور منظم ورزش کنید.

16 . از خود درمانی اضطراب اجتناب کنید.

منبع : کلینکه کریس ( 1389 ) ، مهارتهای زندگی ، ترجمه : شهرام محمدخانی ، انتشارات رسانه تخصصی

بهداشت روانی

    بهداشت روانی یا روانشناسی پیشگیر به کلیه روشها و تدابیری اطلاق می شود که برای جلوگیری از ابتلا به بیماریهای روانی بکار می رود.

    کارشناسان سازمان جهانی بهداشت سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند : « سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی ، عادلانه و مناسب ».

    اکثریت روانشناسان توانایی سازش با محیط ، انعطاف پذیری ، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجه با محرومیت ها و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی خانوادگی ، اجتماعی و به اصطلاح سازش با محیط است.

    از تعاریف فوق چنین استنباط می شود که بهداشت روانی ، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه ، دانشگاه ، محیط کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است « احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است » و تا هنگامی که حیثیت و احترام فرد برقرار نشود سلامت فکر و تعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت. روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای صحیح روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نماید.

اهداف بهداشت روانی

    وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه است. برای رسیدن به این هدف احتیاج به نیروی انسانی فعال و کاردان ، همکاری سازمانهای دولتی ، برنامه ریزی ، بودجه برای ایجاد و گسترش سازمانهای روانشناختی و بالاخره آموزش بهداشت همگانی در سطح جامعه داریم. بطور خلاصه و فهرست وار بهداشت روانی دارای چهار هدف اصلی است.

    1 . خدماتی : جهت تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه ، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی ، بیماریابی ، درمان سریع و پی گیری بیماران مبتلا به اختلالات روانی بطور سرپایی و یا بستری ، کمک های مشورتی به افرادی که دچار مشکلات روانی ، اجتماعی و خانوادگی شده اند.

    2 . آموزشی : آموزش بهداشت روانی به افرادی که با بیماران روانی سر و کار دارند و همچنین آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از سرویس های موجود در صورت مواجه با استرسها و مشکلات روانی.

    3 . پژوهشی : تحقیق درباره علل ، نحوه شروع ، درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی ، عقب ماندگی های ذهنی ، اعتیاد و انحرافات.

    4 . طرح و برنامه ریزی بهداشتی درباره ایجاد و گسترش مراکز جامع روانشناختی منطقه ای ، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظیم خانواده ، مراکز کودکان استثنایی ، مراکز آموزشی جهت بالا بردن کیفیت امور بهداشتی درمانی و سطح آگاهی مردم بوسیله رسانه های گروهی و ایجاد هماهنگی بین برنامه های خدماتی ، آموزشی و پژوهشی.

    همانطور که در بالا ذکر شد ، هدف از بهداشت روانی شناخت سریع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی ، عاطفی و رفتاری است و مقابله با بیماریهای روانی برای ایجاد جامعه ای سالم از وظایف اصلی دولتها و افراد جامعه است و هر اجتماعی که خواستار بهزیستی و شادکامی افراد خود می باشد باید مردم سازگار و هماهنگ پرورش دهد.

    پیشگیری شامل کلیه تدابیر و فعالیت هایی است که از پیدایش و افزایش بیماریهای روانی در جامعه جلوگیری می کند. پیشگیری بر سه نوع است :

    1 . پیشگیری اولیه : منظور از پیشگیری اولیه عبارت از جلوگیری از پیدایش بیماری است و به عبارت دیگر ، کاری کنیم که کسی بیمار نشود و علاج واقعه قبل از وقوع انجام گیرد.

    2 . پیشگیری ثانوی : در این نوع پیشگیری سعی می شود که با روش بیماریابی ، تشخیص زودرس ، اجرای درمان صحیح و پیگیری مرتب از نظر درمانی از بروز عوارض بیماری کاست. زیرا هر چه بیماری زودتر شناخته شود به مراتب کم خطر بوده ، آسانتر درمان می شود و عوارض و ناتوانی حاصله نیز به مراتب کمتر خواهد بود. بطوریکه ملاحظه می شود پیشگیری ثانویه مترادف با تشخیص ، درمان زودرس و به موقع است.

    3 . پیشگیری ثالث : این نوع پیشگیری موقعی وارد عمل می شود که بیماری استقرار یافته و مدتی از آن گذشته و تا اندازه ای پیشرفت کرده است. پیشگیری به منظور جلوگیری از پیشرفت بیشتر و طولانی شدن بیماری است. در این نوع پیشگیری سعی می شود که با ایجاد امکاناتی خاص طوری بیمار را درمان کنند که به جامعه بازگشته و بتواند فعالیت های اجتماعی را بطور نسبی یا کامل از سر گیرد.

    از آنجایی که در این روش درمانی سعی می شود نیرو و توانایی فرد را دوباره به او بازگردانیده و او را جهت کار و از سر گرفتن فعالیتهای خود آماده کنند، لذا به این نوع روش درمانی اصطلاحاتی مانند توان بخشی ، بازتوانی ، نوتوانی داده اند.هدف کلی در توان بخشی روانی این است که چنان آموزشی به بیماران داده شود که بیمار بتواند به رفتارهای عادی و شغل خود بازگردد.

ضرورت بهداشت روانی

    سلامتی یک امر اساسی و مهم در زندگی انسان است. بر اساس آمارهای موجود نیمی از مرگ و میرها در نتیجه رفتارها و روش‌های غلط زندگی است. در قرون گذشته انسان‌ها بیش‌تر به خاطر بیماری‌های میکروبی و عدم بهداشت جسمانی و یا حوادث طبیعی می‌مردند ولی امروزه مرگ‌ها اغلب در نتیجه روش‌های غلط زندگی است. مثال‌هایی آشنا در این مورد شامل بیماری سرطان ریه به خاطر استفاده از سیگار، مرگ‌های ناشی از استفاده از غذاهای نامناسب و یا عدم فعالیتهای جسمانی، بیماریهای ناشی از تماس با مواد سمی و شیمیایی، هم چنین آتش‌سوزی، تصادفات رانندگی و ... می‌باشد.

    بررسی و مطالعه انجام یافته در شهر تهران در سال 1378 نشان می‌دهد که بیماریهای دستگاه گردش خون، سرطان و سایر تومورها، سوانح ، مسمومیت‌ها و خودکشی‌ها، عوارض حاملگی زایمان نفاسی، حالات بد تعریف شده، بیماریهای عفونی و انگلی ، بیماریهای دستگاه تنفسی و دستگاه گوارشی به ترتیب بیشترین علت مرگ و میر بوده است.

    خانواده نقش مهمی در تأمین بهداشت روانی افراد دارد. در ذیل نقش خانواده از سه جنبه بررسی می‌شود:

    الف) نقش خانواده در سلامت روانی: پایه‌های رشد روانی اجتماعی کودکان ، احساس ایمنی و ارضای عاطفی آنان در سالهای اولیه کودکی پی ریزی می‌گردد، زیرا تفاهم، سازگاری و محبت موجود در محیط خانواده‌، در تقویت حس اعتماد به نفس و پرورش نیروی سازنده در کودکان و نوجوانان بسیار حائز اهمیت است.

    در یک خانواده عادی، والدین ضمن همبستگی و احترام متقابل نسبت به یکدیگر در برخورد با فرزندان ، روش هماهنگ و یکسان را در پیش می‌گیرند و در نتیجه، فرزندان احساس می‌کنند که رابطه والدین، صمیمی است، زیرا کودک و نوجوان باید والدین خود را منبع شادی، امنیت عاطفی، ارضای خاطر جسمی و روانی دانسته و آنان را پناهگاه خویش بدانند.

    بی‌توجهی والدین به سالم سازی محیط روانی اجتماعی و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد، کودکان و نوجوانان را با کمبودهای عاطفی مواجه می‌سازد. لذا ریشه رفتارهای نابهنجار کودکان و نوجوانان، انحرافات و بزهکاریها را باید در سنین اولیه کودکی و در میان خانواده جستجو کرد، به همین دلیل برای شناخت علت ناسازگاریهای کودکان و نوجوانان و پیدایش اختلالهای رفتاری، بیش از هر چیز آگاهی از وضعیت خانواده آنان ضرورت دارد.

    به طور کلی اصولی که باید پدر و مادر، به عنوان والدین کودک و نوجوان، همیشه در نظر داشته باشند، عبارتند از: هماهنگی در انضباط و تربیت کودکان و نوجوانان، یگانگی در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوتهای فردی و محدودیتهای موجود و جلوگیری از وقوع مسائلی که موجب ایجاد هیجان ناخوشایند در کودک و نوجوان می‌گردد.

    ب) نقش خانواده در پیش‌گیری از پیدایش اختلالات جسمی و روانی در کودکان: توجه والدین، بخصوص مادران به نکات و دستورالعملهای زیر می‌تواند در حفظ سلامتی آنان و سلامت جسمی و روانی در کودکان آنها کاملاً مؤثر واقع گردد.

    1- مراجعه به پزشک به طور منظم، در تمام دوران بارداری و انجام آزمایشهای پزشکی، کمک بزرگی در پیش‌بینی ضایعات احتمالی می‌کند.

    2- مادران باید در جلوگیری از بیماریهای مسری بویژه سرخجه در سه ماهه اولیه دوران بارداری بسیار بکوشند. همچنین ابتلاء والدین به بیماری سیفلیس در کودک نارساییهای هوش ایجاد می‌کند.

    3- اعتیاد والدین به مشروبات الکلی از عوامل موثر در عقب ماندگی ذهنی است. بخصوص مادران باید از استعمال مواد مخدر و دخانیات خودداری کنند.

    4- مسمومیتهای دوران بارداری و وارد شدن ضربه بر شکم مادر، به خصوص در ماههای آخر بارداری موجب عقب ماندگی ذهنی می‌گردد.

    5- با توجه به زیانهای جبران ناپذیر اشعه ایکس و رادیواکتیو، مادران باید از انجام آزمایشهای رادیولوژی به ویژه در ماههای اولیه بارداری خودداری کنند (مگر در صورت نیاز مبرم و تحت نظر پزشک).

    6- مادران با رژیم غذایی مناسب و کافی می‌توانند از ایجاد ناهنجارها جلوگیری کنند، زیرا سوء تغذیه و کمبود ویتامینهای ضروری ممکن است موجب ایجاد عقب ماندگی ذهنی گردد.

    7- مادران در تأمین بهداشت جسم و روان بکوشند و حتی الامکان اضطراب و پریشانی به خود راه ندهند، زیرا اضطرابها و هیجانات ناگهانی و مستمر در دوران بارداری، موجب ایجاد تغییرات در غدد داخلی می‌شود و باعث عقب ماندگی و رکود ذهنی در کودک می‌گردد.

    8- پدران نیز مسئوولیت ایجاد تسهیلات لازم، به خصوص فراهم کردن آرامش روانی و عاطفی مادر را به عهده دارند.

    9- مراجعه به مراکز مشاوره ژنتیکی برای افرادی که می‌خواهند ازدواج کنند بویژه در موارد ازدواج خویشاوندی و یا بالا بودن سن مادر و خانواده‌هایی که دارای یک فرزند عقب مانده یا معلول هستند از ضروریات است.

    مشخصه‌های بهداشت روانی و شخصیت سالم

    در زندگی و روابط انسان‌ها، معیارهایی وجود دارد که به بهداشت روان کمک می‌نماید و در زیر به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

    1- صداقت در رفتار : افرادی که بین نیت درونی آنها با رفتار بیرونی‌شان هماهنگی بیش‌تری باشد از سلامت روانی بهتری برخوردارند. و در غیر این صورت سلامت روانی به خطر می‌افتد، مثلا فردی که دروغ می‌گوید بخش زیادی از انرژی روانی او صرف فاش نشدن دروغ خواهد شد.

    2- پذیرش ضعف و شکستهای خود: جهت کمک به بهداشت روان لازم است شکستها را به عدم تلاش نسبت دهیم نه به عدم توانایی.

    3- انعطاف پذیری: زندگی اجتماعی پستی‌ها و بلندی‌ها ، بدی‌ها و خوبی‌ها، خیرها و شرّها، را دارد، لذا لازم است انسان ظرفیت پذیرش تغییرات را داشته باشد، زیرا باعث کمک به بهداشت روان می‌گردد.

    4- توانایی نه گفتن: در مقابل خواسته‌های غیر منطقی خود و دیگران توانایی «نه گفتن» را داشته باشیم و کارها را براساس رضایت خاطر درونی خود انجام دهیم نه به خاطر رضایت دیگران.

    5- داشتن قاطعیت: رفتار قاطعانه را روزانه تمرین کنیم و بدون عصبانیت و پرخاشگری و با استفاده از ارتباط کلامی مناسب از حق خود دفاع نماییم.

    6- دوری از فرض‌های غلط ذهنی : فردی که با خوش رویی با دیگران رفتار نمی‌کند، این مسأله باعث می‌شود که دیگران نیز همان واکنش را با او داشته باشند، لذا به این تصور در می‌آید که دیگران از او بدشان می‌آیند و او را دوست ندارند.

    7- ورزش : ورزش علاوه بر این که امید به زندگی بهتر را بیش‌تر می‌کند، بلکه زنجیره تفکرات منفی را نیز قطع می‌کند.

    8- سازگاری مناسب اجتماعی : فرد سالم، ارتباط گرم و صمیمانه‌ای به دیگران دارد، سعی می‌کند به دیگران احترام گذاشته و به احساسات آنها با صمیمت و مهربانی پاسخ دهد.

    9- داشتن هدف در زندگی : یک فرد سالم، فلسفة زندگی خود را می شناسد و زندگی را پوچ و بی‌معنی نمی‌داند ، برای زندگی خود ارزش قایل بوده و بیهوده زندگی خود را فدای امور بی‌ارزش نمی‌کند.

    10- حرکت برای پیشرفت: تلاش و کوشش لازم را داشته باشیم اما انتظار کامل بودن در تمام زمینه‌ها را نداشته باشیم، لذا آنچه مهم است تلاش به اندازه توانایی است.

    11- خود کارآمدی و خودگردانی: خود کارآمدی، ارزیابی فرد از توانایی خود در انجام یک تکلیف است. خود گردانی مستلزم توانایی فرد در تأثیر گذاری بر رفتار خود به جای واکنش مکانیکی در برابر محیط است .

    12- ابراز احساسات: احساسات مثبت مانند شادی و محبت و احساسات منفی از جمله خشم، نگرانی و اضطراب را درون فکنی و سرکوب نکنیم و بدون رفتار پرخاشگرانه آنها را ابزار کنیم.

    13- درک توانایی خود و دیگران: نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و سعی در شناختن نقاط قوت و ضعف دیگران داشته باشیم. توانایی عفو و گذشت را داشته باشیم و همیشه برای اشتباهات خود را سرزنش نکنیم چون سرزنش باعث کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس افراد می‌شود.

    14- احترام به دیگران: به دیگران احترام بگذاریم، چون این امر باعث می‌شود که دیگران نیز به ما احترام بگذارند و امکان انگیزش و تقویت محیطی فراهم گردد.

    15- داشتن یک نگرش مثبت: نسبت به دوستان ، همسالان و بزرگسالان دید مثبتی را پیدا کنیم، چون نگرش خوب به بهداشت روان کمک می‌کند.

    16- احساس امنیت و آرامش خاطر: افراد سالم دچار اضطراب و نابسامانی دائمی فکری نیستند. آنها دلواپس نیستند و از آینده و اتفاقات هراسی ندارند. آنها با بردباری و احساس امنیت با وقایع روبرو می‌شوند و برای آنها راه حل منطقی پیدا می‌کنند .

    17- داشتن اعتماد به نفس و احساس کفایت: اعتماد به نفس ، داشتن نگرش مثبت به تواناییهای خود می باشد که رابطه تنگاتنگی با احساس کفایت دارد. این که کسی به خود و تواناییهای خود اعتماد داشته باشد و بگوید من می‌توانم این کار را انجام دهم و مشکلات را از پیش پا بردارم حاکی از داشتن بهداشت روانی است . 

منابع

1- امینی، شهریار : 1383 ، اصول بهداشت روان، ماهنامه تربیت، معاونت آموزش و پرورش نظری و مهارتی وزارت آموزش و پرورش.

2- پور مقدس، علی : 1367، روان شناسی سازگاری ، مؤسسه انتشاراتی مشعل، اصفهان.

3- زینالی ، حمداله: 1385 ، بهداشت روانی در خانواده ، ماهنامه تربیت ، معاونت آموزش و پرورش نظری و مهارتی وزارت آموزش و پرورش.

4- فراهانی ، محمد نقی؛ کرمی نوری ، رضا: 1383 ، روان شناسی سال سوم ادبیات و علوم انسانی ، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، تهران.

5- کدیور ، پروین: 1382 ، روان شناسی تربیتی ، انتشارات سمت ، تهران.

6- گنجی ، حمزه و همکاران: 1376 ، روان شناسی سال سوم ادبیات و علوم انسانی ، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، تهران.

7 . میلانی فر ، بهروز 1370 بهداشت روانی ، تهران : نشر قومس

8- S. S Chauhan, Mental Hygiene 2 nd (New Deth Allied Publishers Limited, 1991).